همیشه از بچگی یه حس زیبای معنوی تو وجودم بود که نمی دونستم از کجا میاد همیشه دنبالش بودم تو همه ادیان و فرقه ها گشتم هیچ آرامشی و نتیجه ای نداشت . دل شکسته بودم مهر حضرت محمد ص و اهل بیت ع تو دلم موج می زد و نمی دونستم چی درسته چی غلط نصیحت دیگران هم اصلا برام مفهومی نداشت می خواستم خودم درک کنم خودم بفهمم خودم این حس معنوی رو به سر منشاعش برسونم . سال ها با تشویش و تحقیق گذشت هر چیزی رو امتحان کردم بلکه به آرامش برسم رفتم دانشگاه تو رشته مورد علاقه خودم تحصیل کردم شدم خانم مهندس رفتم سر کار کارم رو که توش پر بود از خدمت به مردم دوست داشتم هیچ کدوم بیشتر از چند وقت برای من آرامش به همراه نداشت. عاشق حضرت آقا شدم دلم هوای امام زمان عج کرد . حسم غریب تر شد از دربه دری خسته شدم هیچ چیز و هیچ کس من رو آروم نمی کرد جز مراسم هایی که برای ائمه برگزار میشد و توش حاضر بودم . محبت اهل بیت تو دلم بود از خدا مددخواستم می خواستم انسان خوبی باشم مفید برای همه و عبد برای خدا . به این موضوع خیلی فکر می کردم الان هم فکر می کنم از لاک و آرایش و بد حجابی و تیکه های مردم خسته بودم . کم کم دلم عاشق تر ودل تنگ تر شد و این دل تنگی رو با دعای عهد و اشک هام آروم می کردم . کم کم جیگرم سوخت برای پهلوی شکسته ی بانوی دو عالم حضرت زهرا س دلم پر کشید برای بودن در کربلا یه روز دلم خواست مدافع حرم حضرت زینب س باشم هم دم روز های شنبه و دوشنبه من شدن شهدا وصیت نامه هاشون . آتیش درونم شعله ور شد اما آروم تر شدم . خالی شدم از تمام مادیات پر شدم از معنویات. الان لاک برام مفهوم نداره آرایش معنی نداره زیبایی های خودم رو می بینم احساس می کنم خوب بودنم اخلاقم عشق هام عوض شده اگه یه روز محبت وجودم روبه یه مرد غریبه می دادم الان تو فضای حوزه این محبت رو به خواهرای گلم می دم اگه تو دانشگاه حوصله کلاس رو نداشتم الان وقتی پا رو موکت های حوزه می زارم احساس می کنم چقدر دلم آروم میشه .نمی دونم چی شد رفتم حوزه می دونم کسی من رو هدایت می کرد روز مصاحبه اصلا نمی دونستم چی بگم فقط به امام زمان گفتم من میرم بقیش باشما و واقعا نمی دونم کلمات چطور به جمله تبدیل می شد و از زبون من بیرون می اومد می دونم من نبودم روز مصاحبه که صحبت می کردم . آرامشی که الان دارم دوست دارم تا مشکلی برام پیش میاد واشکم در میاد و صبرم کم میشه می گم گر نگه دار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد . این جوری شد که باید بگیم ما چی بودیم چی شدیم . امیدوارم در رکاب امام زمان و برای اسلام جام شیرین شهادت رو بنوشم و درکنار خوبان در بهشت باشم آمین
#چی_شد_طلبه_شدم
]]>باور کردنی نبود باورم نمی شد! این اتفاق حقیقت داشت؟ مردم چه می گفتند در گوشم زمزمه می شد ساختمانی با 15 طبقه فروریخت تعدادی آتش نشان و مردم کسبه و عادی کشته شدند!!!!! چرا؟ پنج شنبه 30 دی ماه 1395 ساعت 11:30دقیقه صبح ساختمانی با عظمت پلاسکو و ارتفاع 15 طبقه مثبت و دو طبقه منفی فرو ریخت . متاسف شدم برای گروهی که یم خندیدند و با این صحنه و داغ دل مردمی دیگر عکس سلفی می گرفتند. 600کسبه و شمار بی شماری از هموطنان ما مال باخته و بی کار شدند آن هم در شب عید 16 آتش نشان که روحشان شاد در آتش سوختند و ساختمان روی سرشان آوار شد. واقعا این صحنه ها عکس سلفی داشت؟ آیا ما با در جهنم با آتش داغ آن دنیا هم عکس سلفی خواهیم گرفت؟ و خسته نباشند آنانی که شبانه روز ماندند و آوارها را برداشتند و باز جان خودشان را به خطر انداختند و جسم بی جان همکارانشان و مردمی بی گناه را از زیر آوار در آوردند. خدا قوت به هر کسی که از ته دل در این حادثه تلخ تلاش کرد. و باز جای تاسف باقیست برای مسئولینی که به خاطر فرارسیدن زمان انتخابات ریاست جمهوری دوری در این مکان زدند و خودی نشان دادند!!!؟؟؟؟ جای تشکری دیگر از روسای کشور هایی که پیام تسلیت فرستادند و تاسف می خورم به حال عربستان که خوشحال شد، به قول یک ایرانی که سگ زنده یاب از دیدن این حادثه اشک ریخت و پادشاه عربستان خندید گویا از سگ هم بی مغز تر بود. سپاس به ملتی که این ده روز صبورانه خیابان ها را خالی گذاشتند تا ماشین های آواربرداری و امداد به کار بزرگی دست بزنند. یک روز را عزای عمومی اعلام کردند اما دل خانواده هایی برای تمام زنده بودنشان عزای عمومی شد . امیدوارم در این ایام که روزهای شادی است دل این عزیزان را نسوزانیم و حواسمان به همه انسان های اطرافمان باشد . مسلمانیم بیایید درد ملت داشته باشیم . سخت نیست انسان بودن فقط باید از بودنت زمان بگذاری . روحشان شاد یادشان گرامی عاقبت ما بخیر .
]]>
غروب آخرین روز صفر دلم را با خود می برد روح از کالبدم پر میکشد ، نمی دانم چرا این همه دلتنگ می شوم بیش از پیش؟ از فردای این غروب بیمناکم از لحظه هایی که پرچم های سیاه یا حسین ع از خیابان ها و شهر ها پایین آورده می شود . گویی معنویت می رود . انگار دنیا به آخر می رسد دلم تنگ خواهد شد برای این آرامش دو ماهه برای حسین حسین ع گفتن ها . برای بی کسی خودم در خیابان های پر تشویش از فردا . خدایا محرم و صفر و آرمان شهدای این ماه را از دل من مبر .
خداحافظ ای عاشق بی شکیب عزی مظاهر حبیبی حبیب
خدا حافظ ای حر دلباخته محاسن ز خون لاله گون ساخته
خدا حافظ ای سرو خونین بدن خداحافظ ای قاسم ابن الحسن
خدحافظ ای وادی علقمه خداحافظ ای گریه ی فاطمه
خدا حافظ ای تشنه در موج یم خدا حافظ ای دست و مشک و علم
خدا حافظ ای ساقی خسته دل تو از فاطمه آب از تو خجل
خدا حافظ ای شیرخوار رباب خداحافظ ای ناله ی آب آب
خداحافظ ای خیمه ی پر ز دود خدا حافظ ای یاس های کبود
خداحافظ ای دامن سوخته به صحرا روان با تن سوخته
خدا حافظ ای کودک اشکبار غریبانه غریبانه جان داده در زیرخاک
خداحافظ ای ناله ی آه آه خدا حافظ ای گودی قتلگاه
خدا حافظ ای هست ما همه خدا حافظ ای هستی فاطمه
خداحافظ ای داده جان روی خاک خدا حافظ ای حنجر چاک چاک
خداحافظ ای ماه لیلای زار که بابا صدا زد تو را هفت بار
خداحافظ ای آرزوی حسین ع ز خونت شده شسته روی حسین
ز خون جبین تا رخت شد نگار پدر ناله زد از جگر هفت بار
الا کربلا این که سوزد منم چگونه ز خاک تو دل برکنم
زمان سفر بس که کوتاه بود تو گویی که مانند یک آه بود
به چشمم ز خون جگر توشه ماند دلم پای این قبر شش گوشه ماند
الهم عجل لولیک الفرج
با آرزوی ظهور به امید حضور
]]>شرح زیارت اربعین
زیارت اربعین از کیست؟
شیخ طوسی در تهذیب و مصباح ،زیارت مخصوصه روز اربعین را از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده است.
شرح زیارت اربعین امام حسین علیه السلام
فراز اول:
سلام های توصیفی
– السلامُ علی وَلیِّ الله و حبیبه؛ سلام بر ولی و حبیب – دوست – خدا.
– السلامُ عـَلی خلیلِ اللهِ وَ نجیبه؛ سلام و درود بر خلیل و گزیده خدا.
– السلامُ علی صَفیِّ اللهِ و ابن ِ صَفیّـه؛ درود بر برگزیده خدا و پسر انتخاب شده خدا.
– السلامُ علی الحُسین ِ المظلوم الشهید؛ درود بر حسین مظلوم شهید.
– السلامُ علی اسیرِ الکربات و قـَتیلِ العـَبرات ؛ سلام بر کسی که اسیر و گرفتار بلایا و اندوه ها شد و کشته برای اشک ها.
در سلام های اولیه زیارت، امام صادق علیه السلام به نوعی اصالت خانوادگی امام حسین علیه السلام را بیان می نماید که ایشان فرزندرسول خدا که حبیب خداست،می باشد . برخی از انبیاء دردرگاه الهی بانام خاصی توصیف ومعروف شده اند.حضرت ابراهیم(ع) با عنوان خلیل الله، حضرت موسی (ع) با عنوان کلیم الله ، حضرت عیسی (ع) با عنوان کلمه الله ، حضرت نوح (ع) با عنوان نبی الله – که البته ایشان اولین پیامبری بودند که مقام نبوت را به دوش کشیدند- حضرت آدم (ع) با عنوان صفوه الله و حضرت محمد(ص) با عنوان حبیب الله مطرح هستند.
برای سلام معانی مختلف ذکر کرده اند، که به اختصار نام می بریم.
۱- سلام، یکی از نام های خدای عزوجّل است و مراد آن است که خداوند حافظ تو باشد.
۲- سلام به معنای تسلیم.
۳- سلام به معنای سلامتی.
حال که معنای سلام مشخص شدکه به معنای آسایش،امنیت وسلامتی است، به تفسیر سلام بر امام حسین علیه السلام می پردازیم.سلام برامام به این صورت است که شخص زائر در حالی که حضور امام ایستاده یا از دور ایشان را در ذهن حاضرنموده وبه حضرت سلام می نماید و در دل می گذراند که هیچ آزاری و آسیبی از ناحیه من به آن امام، نه در آن وقت و نه پس از آن نخواهد رسید؛زیرا هدف تمامی آن بزرگواران جز هدایت و اصلاح مردم واعلای کلمه توحید و شیوع طاعت خداوند در مردم نیست، لذا آنها از معصیت خدا و تخلف از اوامر و نواهی او، از اخلاق ناپسند مردم از قبیل خودبزرگ بینی، حرص، ریا، بخل، حّب قدرت، غیبت، آزار رساندن و … اذیت خواهند شد.
زائر باید حال خود را به گونه ای قراردهدکه موردرضایت امام باشد،نه مایه اذیت آن حضرت.آن وقت است که درگفتن کلام سلام،صادق است.لذا بایددل رابا آب توبه شستشوداده،و اشک پشیمانی از دیده فرو ریزد، و پس از آن به امام عرض سلام داشته باشد.
زائر با عرض سلام،خودرا به آن حضرت نزدیک نموده و با تکرار واژه ادب، روح و روان خود را به لحاظ نزدیکی به ایشان از پستی هاورذایل و آلودگی ها پاک می نماید و سلام را چنان با ادب و خلوص و اشک و آه بر دل القامی نماید،تاسلامتی کامل حاصل گرددوموجب جواب سلام آن بزرگوار گردد.
در واقع زائر با عرض سلام برآن حضرت ویارانش چهره اجتماعی – سیاسی خود را نمایان ساخته و اعلان می دارد که نه تنها با بت درون مبارزه می کند، بلکه همانند خود آن بزرگوار، با طاغوتیان، ظالمان، مستبدان و خائنین به مردم، مبارزه کرده و با شعار سلام، خود را در زمره یاران آن حضرت قرار می دهد.
فراز دوم:
شهادت و گواهی امام صادق علیه السلام به عظمت و برتری امام حسین علیه السلام
– اللهم انی اَشهَدُ أنـَّهُ وَلیـُّکَ وَ ابنُ وَلیِّک؛ بار خدایا گواهی می دهم که ( امام حسین) ولی تو و فرزند ولی تو است.
– وَصَفیـُّکَ وَ ابنُ صَفیـِّک، الفائزُ بِکـَرامـَتـِک ؛ونیزگواهی می دهم که اوبرگزیده ی تو وپسر برگزیده ی تو است که به کرم تو رستگار است.
– اَکرَمتـَهُ بالشَّهاده ؛ خدایا گواهی می دهم که او را به وسیله شهادت گرامی داشتی .
– و حَبوتـَهُ بالسـَّعاده ؛ و به او سعادت عطا فرمودی.
– و اجتـَبـیتـَه بطیبِ الولاده ؛ و او را از اصل و نسب ، پاکی ولادت بخشیدی.
– و جَعَلتـَه سیداً من الساده و قائِداً من القاده ؛ او را آقایی از آقایان و رهبری از رهبران قرار دادی.
– و ذائدً مِنَ الذاده و اَعطیتـَهُ مَواریثَ الانبیاء ؛واو را مدافعی ازمدافعان قرار داده و ارث تمام انبیاء را به ایشان عطا فرمودی.
– و جعلته حُجَه ًعلی خـَلقِک مِنَ الاوصِیاء ؛وشهادت می دهم که او راحجت بر خلق خود از اوصیاء قرار دادی.
– فـَاَعذَرَ فی الدُعاءِ وَمَنَحَ النُصح ؛پس امام حسین علیه السلام نیزدردعوت،عذری باقی نگذاشت و خیر خواهی نمود.
در این دنیا هر کس توسط چیزی ویا عملی به عزت می رسد.امام صادق علیه السلام در این فراز از زیارت، امام حسین علیه السلام را توصیف می نماید که خدایا او ولی تو وفرزند ولی توست، او برگزیده و پسر برگزیده توست. یعنی با تمام عزت و احترامی که برای ایشان قائل بودی ولی به وسیله شهادت به او عزت بخشیدی.
تو خواستی که امام به وسیله شهادت ، آن هم چنین شهادتی به عزت برسد. خدا به وسیله شهات، امام حسین علیه السلام را به سعادت رسانید . طوری که یزید و وزرایش به دنبال دنیا و کسب مقامات دنیوی بودند و به نوعی به دنبال کسب اعتبار بودند ولی امام حسین علیه السلام که هیچ چشم داشتی به دنیانداشت وحکومت راهم صرفاًبه عنوان ابزاری برای برافراشتن اسلام و اقامه عدالت می دانست.
امام حسین علیه السلام و اهل بیت ایشان در فجیع ترین وقایع و جنایت ها، قرار گرفته بودند. اگر چه مدت زمان جنگ کم بوده؛ اما در این مدت کم، انواع و اقسام جنایت ها و پستی ها دیده می شود که البته بزرگترین چهره این جنایات اینست که بر امام معصوم وارده شده است. شهید مطهری(ره) می فرماید: ” یک وقت حساب کردم و ظاهراً در حدودبیست ویک نوع پستی و لئامت در این جنایت دیدم و خیال نمی کنم در دنیا چنین جنایتی پیدا بشود، که تا این اندازه تنوع داشته باشد.(۲) و به امام با گذراندن چنین وضعیتی کرامت و شرافت داده شد.
فراز سوم:
اهداف قیام امام حسین علیه السلام
– و بَذلَ مُهجَتـَهُ فیکَ لیَستـَنقـِذَ عِبادکَ مِنَ الجَهالهِ وَ حَیرَهِ الضـَلاله َ ؛ – خدایا- جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانی، سرگردانی و گمراهی نجات دهد.
امام حسین علیه السلام قبل از خروج از مکه خطاب به برادرش محمد حنفیه وصیت نامه ای نوشتند که ضمن آن اهداف خود را از قیام اعلام می دارند.درآنجا می فرماید: من برای اصلاح دین جدّم رسول الله و امر به معروف و نهی از منکر قیام می نمایم.
با مطالعه تاریخ زمان امام حسین علیه السلام در می یابیم که در دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تغییرات بسیاری ایجاد شده و بدعت های فراوانی نهاده شده بود. امام برای این که حقیقت دین رسول اکرم حفظ شود ودینی سالم به نسل های بعدی رسانده شودهیچ راهی نداشت جز این که قیام نماید و بدین وسیله اعلام کندکه حقیقت دین اسلام به یغمابرده شده و دین کنونی، دینی است تحریف شده که خلفا به واسطه آن راهی برای حکومت نامشروع خود یافته اند. پس امام قیام می کندتاپیام دین واقعی رابه گوش افرادی که خواهان شنیدن حقیقت هستند برساند.
فراز چهارم:
قاتلان امام حسین علیه السلام
– وَ قـَد تـَوازَرَ عـَلـَیه مَن غـَرَّته الدُنیا؛کسانی برعلیه او( امام) همدست شدند که دنیا آنها را فریب داد.
– و باعَ حـَظـَّهُ بالاَرذَلِ الاَدنی وشَری اخِرَتـَهُ بالثـَّمَنِ الاَوکـَس ِ؛وبهره هستی خود را به بهای ناچیز و پستی فروختند و آخرت خود را به بهای کمی دادند.
– و تـَغـَطرَسَ وتـَرَدّی فی هواه؛ گردن فرازی کرده و خود را در پرتگاه هوس انداختند.
– و اَسخَطَکَ و اَسخَطَ نـَبیکَ ؛ و تو و پیغمبر تو را به خشم آوردند .
– و اَطاعَ مِن عِبادِکَ اهلَ الشـِّقاق ِ وَ النفاق؛ و آن( دنیا پرستان)پیروان بنده هایت شدندکه خلاف انگیز و نفاق انگیز بودند.
– و حـَمـَلـَه َ الاوزارِ المـُستوجبینَ النار؛ و بار گناه به دوش کشیده و به آتش سزاوار شدند.
– فـَجاهدهُم فیکَ صابراً مُحتـَسـباً؛ پس ( امام) جهاد کرد با آنها درحالی که شکیبا بود.
– حتی سُفـِکَ فی طاعـَتِکَ دمه؛ تا این که در ( راه) طاعت تو خونش ریخته شد.
– وَ استـُبیحَ حَریمَهُ ؛ هتک حرمت به حرم امام مباح شد.
امام صادق علیه السلام دراین فرازاززیارت به توصیف قاتلان می پردازد که ما در این اینجا به عرض از آنان را معرفی می نماییم.
عمر بن سعدبن ابی وقاص یکی از افرادی است که درجریان حادثه کربلا نقش بسزایی را ایفامی نماید. سعد پدر عمر از مسلمانانی است که در سالهای نخست بعثت رسول اکرم صلوات الله علیه مسلمان شد و در راه دین،شکنجه ومحرومیت دیده بودکه فتح ایران وبنای کوفه به دست او انجام شد؛ولی مانندبسیاری ازیاران رسول خدا (ص) علاقه به دنیا بر او غالب گشته و در ماجرای خلافت حضرت علی علیه السلام با آن حضرت بیعت نکرد و در سال ۵۵ یا ۵۸ از دنیا برفت . عمربن سعد؛ اگرچه به خاطر شخصیت معروف پدرش نام درخشانی داشت؛ اما مرد دنیاپرست و بُزدلی بود که برطبق روایات رسیده،رسول اکرم(ص)وامیرالمؤمنین علیه السلام او رامذمت کردند، به همین جهت پدرش هم از او راضی نبود، به طوری که او را از ارث محروم نمود.
نقش عمر بن سعد در کربلا
نقش عمربن سعد در کربلا، بسیار اساسی بود؛ زیرا او فرمانده کل و جنگ در کربلا، از طرف ابن زیاد بود که پیش از ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا، مأموریت یافته بودکه با چهار هزار نفرازمردم کوفه برای بازپس گرفتن یکی ازشهرهای استان همدان برودوفرمان حکومت “ری” رانیزبه نام اوصادر کرده بود."شمربن ذی الجوشن” یکی دیگر از سران و فرماندهان در حادثه کربلا بود.وی درزمان حضرت علی علیه السلام جزو شیعیان و طرفداران حضرت به شمار می آمد، او در جنگ صفین ازافرادتحت فرمان امیرمؤمنان بودو در جنگ با معاویه شرکت داشت و شجاعت زیادی از خود نشان داد.
وی علی رغم این که درزمره یاران حضرت علی علیه السلام بود؛ ولی همانند بسیاری از دوستان حضرت، عاقبت به خیر نشد؛چرا که بر اثر گرفتاری نفسانی، در ردیف دشمنان حضرت و طرفداران بنی امیه قرار گرفت.
اینها نمونه هایی از قاتلان امام حسین علیه السلام بودند که به وسیله حبّ دنیا و مقام وسوسه شده و با فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جنگیدند و امام را به شهادت رساندند.
نقش منفعت دنیا پرستی در حادثه کربلا
دلائلی نقلی و تاریخی متذکر این نکته است که عامل دنیاپرستی و منفعت طلبی در حادثه کربلا نقش اساسی داشته است.فرزدق شاعر می گوید:من درسال شصت هجری که بامادرم از کوفه عازم مکه و انجام مراسم حج بودم باامام حسین علیه السلام ملاقات نمودم،حضرت از من سؤال کرد: از کوفه چه خبر داری؟ گفتم: قلوب النّاس معک و سیوفهم مع بنی امیّه و …؛مردم دلهاشان با توست، ولی شمشیرهاشان بابنی امیه است و … سپس حضرت امام حسین علیه السلام در طی بیان مطالبی فرمودند : “انّ النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعقٌ علی السنتهم یحوطونه مادرّت معائشهم فاذا محصوا باالبلاء قلّ الدّیّانون؛ به راستی که مردم، بندگان دنیاهستند ودین و دینداری بر سر زبان و لقلقه آنهاست و دین را فقط زمانی می خواهندکه وسیله ای برای تأمین دنیای آنان شود؛اماوقتی که به گرفتاری وبلاموردآزمایش قرارمی گیرند،دینداران حقیقی،بسیاراندک هستند.
نقش منافع دنیوی در واقعه کربلا
همیشه در طول تاریخ انسان ، دنیا پرستی و قدرت خواهی ، عامل انحراف بشر بوده و هست. بعضی از قاتلین حسین علیه السلام نیز گرفتار دنیا و خواسته های آن شدند.آنچه را به طور قطع می توان گفت این است که عامل دنیاخواهی در رؤسا و فرماندهان لشکرها همانند عمر سعد و شمر و عاملان اصلی جنگ (یزید و ابن زیاد) نقش اساسی داشته است؛ زیرا آنها به طور یقین به مقام حسین علیه السلام و حقانیت او آگاهی داشتند؛ ولیکن به خاطر منافع دنیوی و رسیدن به قدرت، راضی به قتل آن حضرت شدند، چنانکه عامربن مجمع بعیدی به امام گفت: "امّا رؤساؤهم فقد اعظمت رشوتهم وملئت غرائزهم؛امارؤسای آنهاکه رشوه فراوان به آنان داده شده و خورجین هاشان پر شده است، لذا همه یکدست علیه تواند.
علاوه بررؤساتعدادی دیگردرلشکر دشمن بودند، علی رغم آگاهی به حقانیت و مظلومیت حسین علیه السلام، به خاطرازدست ندادن دنیاوزن وبچه درقتل حسین شرکت نمودند؛البته آنها کسانی بودند که واقعاً نماز می خواندند و شهادتین می گفتند؛ ولیکن به خاطر شکم و ریاست یا ترس از دادن جان و دنیای خود، برخلاف اعتقادخود با حسین علیه السلام جنگیدند، به همین جهت جنگ اصحاب ابن زیاد در راه عقیده وایمان نبوده؛ بلکه جنگ باعقیده وخود بوده است؛یعنی آنها کسانی بودندکه به خاطرشکم بااعتقادات خودجنگیدند،به همین دلیل آنهاازکفّاری که درراه عقیده خودمی جنگیدند، پست ترند، عقاد در همین باره می گوید: “درپستی یاوران یزید همین بس که درکربلابه جهت اعتقادی به کرامت و حق آن حضرت اعتقاد داشتند از مقابله رو در رو با وی می هراسیدند ؛ولی پس از شهادت، لباس او و اهل بیتش را در میان اموال غارت شده بیرون می آوردند واینان اگر به دین او و رسالت جدّش هم کافر بودند این عمل آنها در مذهب مردانگی پست ترین کار بود.
البته خیانت و فاجعه به این بزرگی را نمی توان با عامل دنیا طلبی فرموله کرد؛ زیرا غریزه منفعت خواهی، کم و بیش عامل انحراف بیشتر انسان ها می شود؛ولیکن دربعضی ازاعمال همانند قتل و کشتار باید خبث باطن و اسارت کامل دنیوی، غرق شدن در شهوات و از خود بیگانگی کامل را عامل داشت، چنانکه عقاد می گوید: “آنان مسخ شدگان زشت رویی بودند که سینه هایشان از کینه فرزندان آدم آکنده بود، به ویژه از کسانی که اخلاق استواروآثارنیکو داشته اندوبه همین دلیل تمامی کینه های خود را از روی دشمنی با وی بر سر آنان ریختند، هر چند که از این کار پاداش و غنیمتی نصیبشان نشد.”
پس در کربلا، دنیا چشم و دل یزید،ابن زیاد،شمر،عمر سعد و امثال آنها را کور کرده بود، به طوری که با فجیع ترین وضع ممکن، فرزند پیغمبر صلی الله علیه وآله ونورچشم فاطمه(س) رابه شهادت رساندند که لعنت خداوند بر تمام آنها باد.
فراز پنجم:
عبرت آموزی از سالار شهیدان
– اشهَدُ انـَّکَ اَمینُ الله وابنُ امینهِ؛گواهی می دهم که توامانت دارخداوپسر امانت دار او هستی.
– عِشتَ سَعیداً وَمَضَیتَ حَمیداًوَمتَّ فـَقیداًمـَظلوُماً شهیداً؛گواهی می دهم که سعادتمند زندگی کردی و ستوده در گذشتی، وهنگامی که رحلت کردی از وطن خود دور بودی و در حالی که ستم دیده بودی، به شهادت رسیدی.
– و اشهـَدُ انَّ الله مـُنجـِزٌ ما وَعـَدَکَ ؛ و گواهم که خدا وفا کند بدان چه تو را وعده داد.
– و مُهلِکٌ مَن خـَذلـَکَ و مُعـَذبٌ مَن قتلکَ؛ و ( خدا)هلاک کند هر آن کس که تو را رها کرده و ترک گفته وعذاب کند کسی که تو را کشت.
– و اشهـَدُ انـَّکَ وَفیتَ بِعَهدِ الله؛ و گواهی می دهم که به عهد خدا وفا کردی .
– و جاهـَدتَ فی سـَبیلِهِ حتی اتیکَ الیـَقینُ ؛ و در راه (خدا) ، تا رسیدن لحظه مرگ جهاد کردی .
آن حضرت به دلیل موقعیت خاصّی که برایش پیش آمده، درس های زیادی به طور عملی به تمام انسان های تاریخ و جوامع بشری داده است که به اختصار بیان می کنیم:
الف – فضایل شخصی و فردی:
۱- توحید و عرفان.
۲- عبادت و بندگی.
۳- ترک از خودبیگانگی در برابر دنیا و خواسته های آن.
۴- تسلیم در برابر رضای خداوند.
۵- آگاهی و شناخت به تمام ارزش های الهی و انسانی.
۶- شجاعت و مروّت.
۷- استقامت و پایداری در برابر ناملایمات و سختی ها.
۸- عزّت نفس و مناعت طبع.
۹- عفو و بخشش.
۱۰- نترسیدن از مرگ و شهادت و استقبال نمودن از آن.
و دیگر ویژگی های فردی که در کتب دیگر مطرح است.
ب – اجتماعی و سیاسی:
۱- ایثار و از خودگذشتگی.
۲- وفاداری.
۳- برابری و نفی تبعیضات ناروا.
۴- عزّت سیاسی.
۵- امر به معروف و نهی از منکر.
۶- نبودن پیروزی حقیقی در اکثریت.
۷- قربانی کردن مصلحت در پای حقیقت؛ یعنی ترک سیاست های محافظه کارانه ، برای اثبات حقیقت.
۸- مبارزه با زور و استبداد، و بیعت نکردن با مستبدان و مستکبران.
۹- جدا نبودن سیاست حقیقی از دیانت و یکی بودن حماسه و عرفان.
این درس ها و پیام ها، قطره ای است از دریای بی کران از عالی ترین نمونه انسانیّت.حال چگونه می شود، کسی خود را هماهنگ آن امام کرده باشد، وجیه و آبرومند نزدخداوند نبوده وعاقبت به خیر نشده باشد. و چگونه ممکن است، انسانی در دنیا با آن حضرت، همگون و هم عقیده و هم جهت (فردی، اجتماعی، سیاسی) باشد ودرآخرت ازمقام قرب،رحمت ومغفرت به دورباشد، اصولاً تضمین آخرت و سعادت در آنجا بستگی، به سعادت دردنیادارد،پس حال که دانستیم در همراهی با حسین علیه السلام چه ارزشی نهفته است، جای آن دارد که با تمام خضوع و خشوع از خدای متعال خواستار وجاهت و مقبولیت نزد خودش به واسطه همراهی باحسین علیه السلام باشیم.
فراز ششم:
تجدید بیعت با سرور شهیدان حسین بن علی علیهما السلام
– اللهم انّی اُشهـِدُکَ اَنّی وَلیٌ لِمَن والاهُ ؛ خدایا!من تو را گواه می گیرم که هر آن که حسین(ع) را دوست دارد، دوست می دارم .
– و عـَدُوٌ لـِمَن عاداهُ ؛ و دشمنم با هر کسی که دشمن اوست.
– بِابی انتَ وَ اُمّی یابنَ رَسولِ الله ؛ پدر و مادرم به فدایت ای فرزند پیغمبر اکرم.
این اذکار یعنی پیروی ما از آن بزرگواران در حدی است که در مقابل دوستان آنان ، حقیقت “صلح” و در برابر دشمنان آنان حقیقت “جنگ و محاربه” هستیم و درحقیقت این مطلب است،که در تمام شداید و سختی ها و گرفتاری ها و همچنین در تمام شادی هاوآرامش ها باشما،بلکه عین شما هستیم.
مگر ممکن است پیرو حقیقی، در صلح و آرامش با اهل بیت بوده و در جنگ و محاربه، بی تفاوت و یا رو در روی آنها باشد و مگر ممکن است شیعه راستین،درجنگ با آن بزرگواران بوده و در صلح به مخالفت با آنان برخیزد، هرگز این چنین نیست؛ زیرا معنای حقیقی شیعه،پیروی در تمام چهره ها است و پیرو واقعی، روحش با امام خود، یکی می شود، لذا صلح امام صلح او،جنگ امام، جنگ او می شود، چنانکه پیغمبر صلی الله علیه و آله پس ازآن که خامس آل عباراتحت کساء جمع نمود، فرمود:"اللّهم انّ هؤلاءاهل بیتی وخاصّتی وحامّتی،لحمهم لحمی ودمهم دمی،یؤلمنی ما یؤلمهم و یُحرجنی ما یُحرجهم، انا حربٌ لمن حاربهم و سلمٌ لمن سالمهم و عدوٌّ لمن عاداهم ومحبٌّ لمن احبّهم، انّهم منی و انا منهم… ؛ پس آن زمانی که تمامی آنان(پنج تن)گردآمدندوتعداد کامل شد، رسول خدا طرفین عبا را گرفتند و با دست راست خود به سوی آسمان اشاره فرمودند: پروردگارا اینان اهل بیت و خاصان و یاوران منند، گوشت آنان گوشت من وخون آنان خون من است،آنچه که ایشان را بیازارد مرا آزرده است و آنچه که آنان را به زحمت افکند، مرا به زحمت افکنده ، هر که با آن بجنگد، با من جنگیده و هر که با آنان در سلم و صلح باشد با من در سلم وصلح است وهر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی ورزیده و هر که آنان را دوست بدارد مرا دوست داشته است. من از آنانم و آنان از من. پس پروردگارا صلوات و برکات ورحمت وآمرزش خودرابر من و آنان قرار بده و پلیدی را از آنان زدوده، و پاکشان گردان… .”
یعنی نتیجه رابیان می داریم،که نزدیکی واتصال من درحدی است که گویی حقیقت سازش شده ام با کسانی که باشمادرصلحندوحقیقت جنگ ودشمنی شده ام باکسانی که با شما در جنگند.
بابی انت و امّی : پدر و مادر من فدای تو باد.
باء، در “بابی"برای تفدیه(فدا و قربانی شدن)است.وابی،به معنای پدر من و امی، مادر من است.
این جمله “بابی انت وامی"دراصل برای دعای تفدیه آمده است، معنای آن چنین است: اگر بلایی یا آفتی بر تو وارد شود، خداوند، جان پدر و مادرمرا فدیه و نگهدار تو کند و در حقیقت این دعا برای احترام به جلالت و بزرگی طرف مقابل است، همانند الفاضی که در زمان ما برای احترام بیان می شود ، مثل فدای تو شوم، قربانت گردم، دورت بگردم و … در آن زمان نیز این لفظ را برای احترام و ادب به کار می بردند والا چه بسا پدر و مادر ما زنده نباشند.
از طرفی این لفظ در مورد مخاطب زنده استعمال می گردد، در حالی که ظاهرا “امام” از دنیا رفته است؛ ولی به نظر ما اولا امام حداقل زنده به حیات ابدی، همانند اموات است، ثانیاً، در بسیار از مواردفداشونده مرده است، چنانکه گاهی ما در مورد فلان کس که ازدنیا رفته می گوییم، فدایش گردم، پس استعمال این لفظ در این مقام اشکالی نداشته و معنای آن چنین است که : تو چنان هستی که اگر پدر و مادرم زنده بودند فدای تو می کردم.
از طرف دیگر، به کار بردن این لفظ در مورد امام می تواند، معنای بالاتری داشته باشد و آن این که ما نهایت اتصال وحدت خود را با حضرت بیان می داریم تاحدّی که کشته شدن آن حضرت،مردن ما و پدر و مادر ما است. یعنی وقتی آن بزرگوار کشته شد؛ من و پدرومادرم وهرکس که بامن است، هزاران مرتبه کشته وزنده شدیم،چنانکه خودابی عبدالله فرمود:الیوم مات جدّی رسول الله، امروز، جدم رسول خدا کشته شده است و این در حالی است که در عالم ظاهر پیغمبر صلی الله علیه وآله مدتها قبل،ازدنیارفته است؛ولیکن همه معانی بیانگر این نکته است، که سلسله خداپرستان در رضا و غضب، مردن و زندگی، خوشحالی و ناراحتی، صلح و جنگ و … یکی هستند.
فراز هفتم:
اصالت خاندان امام حسین علیه السلام
–اشهَدُانـَّکَ کـُنتَ نوراًفی الاَصلابِ الشـّامِخه والارحامِ المـَطهَّره؛گواهی می دهم که تونوری بودی در اصلاب پدران بزرگوارت و ارحام مادران پاک.
– لم تـُنَجـِّسک الجاهلیه ُ بانجاسِها؛ دوران جاهلیت تو را به پلیدی های خود، آلوده نکرد.
– و لم تـُلبـِسکَ المُدلَهمـّاتُ مِن ثیابـِها ؛ و( دوران جاهلیت) جامه های درهم و برهم خود را بر تن تو نکرد.
– و اشهـَدُ انـَّکَ مِن دَعائم ِ الدّین ِ وَ ارکان ِ المـُسلمین ومَعقــِلِ المـَؤمنین؛ وگواهم که تو از ستون های دین، ارکان مسلمین و دژ محکم مؤمنین هستی.
– و اشهـَدُ انـَّکَ الامامُ البـِرُّ التـَّقی ِ الرَّضی الزَّکی ِ الهادی المهدی ؛ و شهادت می دهم که تو پیشوایی نیکو رفتار، پرهیزکار، پسندیده و پاک، هدایت گر و هدایت شده هستی.
فراز هشتم:
توصیف فرزندان امام حسین علیه السلام
– و اشهـَدُ انَّ الائِمَه َ مِن وُلدِکَ کـَلِمَه ُ التـَّقوی ؛ و گواهی می دهم که امامانی که از اولاد و ذریه تو می باشند، کلمه تقوا هستند.
– و اعلامُ الهُدی وَ العـُروَه ُ الوثـقی وَ الحُجَّه ُعلی اَهلِ الدُّنیا؛ و نشانه های هدایت و حلقه محکم تر و حجت، بر همه اهل دنیا هستند.
فراز نهم:
اعتقادات شیعه
– و اشهـَدُ انّی بـِکُم مؤمِنٌ وَ بایابِکُم مُوقن بـِشرایع ِ دینی و خـَواتیم ِ عَمـَلی ؛ شهادت می دهم که من به شما و رجعت شما یقین دارم و در انجام کارهایم بر طبق دستورات دین عمل می کنم .
– وَ قـَلبی لـِقـَلبـِکـُم سـِلم ؛ و قلبم با قلب شما آمیخته است .
– و اَمری لامرِکـُم مـُتـَّبـِع وَ نُصرَتی لـَکُم مُعدَّه ، حتی یاذنَ اللهُ لـَکـُم ؛ودرهر کارِ خود پیرو دستورات شما هستم و آماده یاری و نصرت شما می باشم، تا این که خدا به شما اجازه ظهور دهد.
– فمعکم لا مع عدوکم؛ و من با شما هستم نه با دشمنان شما.
فراز دهم:
صلوات بر اهل بیت علیهم السلام
– صلواتُ اللهِ علـَیکـُم و علی ارواحِکـُم وَ اجسادِکُم؛ صلوات خدا بر شما، بر ارواح مقدستان،بر پیکر پاک شما.
– وَ شاهـِدِکـُم و غائبـِکـُم وَ ظاهـِرِکـُم و باطنکم؛ و حاضر شما وغائب شماو آشکار شماو نهانتان .
– امینَ ربَّ العالمین؛ به اجابت رسان، ای پروردگار جهانیان .
]]>
صفحه 402 منتهی الآمال جلد 1
]]>سلام
ظهر عاشورا بود که به دوست عزیزم زنگ زدم و گفت برای رفتن به بیت رهبری ثبت نام میکنن . ما هم ثبت نام کردیم پنج شنبه صبح از ساعت یازده و نیم در خیابون بیت بودیم . خیلی شلوغ بود چون شب آخر بود . مردم از اراک و شیراز و ورامین کرج و …. او مده بودن مردم تهران هم بودن . ساعت سه در ها بازشد گروهی از مردم به پارکینگ رفتن .ما هم به شوق دیدن رهبر عزیزمون تو صف طولانی مودیم تا وارد حسینیه بشیم اما خیلی زود حسینیه پر شده بود و ما به زینبیه انتقال داده شدیم . خیلی دلمون سوخت رفتیم جلوی تلویزیون نشستیم تا حد اقل آقا رو از اونجا بهتر ببینیم . قبل از نماز حاج آقا فلاح نژاد احکامن فضای مجازی رو برای ما گفتن . اذان که نواخته شد پیش نماز تشریف آوردن و نماز خوندیم . بعد نماز قابل توصیف نیست .روح از بدن هر یک از حضار در حال جدا شدن بود شور و شعفی وصف ناشدنی . حضرت آقا وارد حسینیه شدند چه ابهتی . اشک از چشم های من جاری بود می دونم که دوستان دیگه هم در همین حال بودن . نفسم به سختی در میومد یک لحظه به این فکر کردم که با دیدن امام زمان عج حتما همون دم میمیرم . بعد دوستام برام تعریف کردن که اون ها هم به این موضوع فکر کردن . حضرت آقا که تشریف آوردن هم شروع کردن به شعار دادن . این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده . ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند . مرگ بر آمریکا . لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است .وکلی شعار های حماسی دیگه . بعد از ده دقیقه نشستیم . دعای توسل خونده شد . وقتی به فراز دوازدهم رسیدیم قشنگترین لحظه بود چون حس قشنگی داشت دعا کردیم که این انقلاب با دستان حضرت خامنه ای به دست امام زمان عج برسه ان شا الله . سپس آقای حسینی سخنرانی کردن پیرامون امام سجاد ، امامت ایشون ، صحیفه سجادیه . و در آخر هم مداحی و سینه زنی بود . بسیار شب خوبی بود ملکوتی و معنوی . شام هم مهمون حضرت آقا بودیم. منم غذا رو آوردم و در کنار خانوادم خوردم . همش به این فک میکنم که راست می گن با ظهور امام زمان عج با یک دم مسیحایی ایشون خیلی از انسان ها به سمت ایشون میان و از سربازانشو ن میشن .
اللهم عجل لولیک الفرج
]]>